توضیحات:
پرده را میزنم کنار و از پشت شیشهٔ عرق کرده، حیاط برفی را میبینم. مجید نیست، آن ور حیاط را نگاه میکنم، اِ ... عجب رویی داره این پسر! اصلا نه انگار یک ساعت است زیر برف ایستاده! خوش و خرم دارد برفبازی میکند! دانههای نقرهای برف روی سرش نشسته و او دارد با دستهای سرخ، یک گلولهٔ برفی درست میکند، حتماً میخواهد آدم برفی درست کند، قرار بود بعدازظهر، شال و کلاه کنیم و با هم یک آدم برفی خوشکل درست کنیم، اما حیف...